من تمام عمر منتظر شدم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خون‌مون یه گور..

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حقمه نشناسی منو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

حس من حس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برای درد دل‌هایم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

به من بدی نکن که من

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دور دلم دیوار کشیدم

احساسمو کسی  نبینه

تا هیچ کسی نفهمه این زن

همونه که تنها ترینه... 


دور دلم دیوار کشیدم

واسه همینه از تو دورم

باور نکن بهونه هامو

قایم شدم پشت غرورم.. 


حرفی روی لبای من نیست

سکوتم اما حرف  داره

کجا یه ادم دیدی قلبِ

خودش و  به زانو دراره.. 


دیگه نمیزارم  غرورم

قربانی وابستگی شه

این ریشه های سست باید 

توی همین طوفان قوی شه..


لبریزم از حسی که بین

بیداری و خواب و جنونه

احساس من باید ادب شه

حتی اگه تنها بمونه.. 


دور دلم دیوار کشیدم

واسه همینه از تو دورم

باور نکن بهونه هامو

قائم شدم پشت غرورم.. 


(ز.فرهادی)


فاصله میگیرم از آدم ها

می ترسم از یه عده ی محدود

خوب و بد اینجا دَرهمِ دختر

ای کاش حقِ انتخابی بود...


این روزا سخته بفهمی کی

رو صورتش نقاب می زاره

یا کی میونِ اینهمه آدم

قابلیت ِ اعتماد داره....


به هر طریقی زنده ایم اما

تاوانِ این زندگیو دادیم

بدی نکردیم به کسی اما

تا پای جون حساب پس دادیم....


بدی نکردیم و بدی دیدیم

غافل از اینکه گرگ بسیاره

ما فکر کردیم مادرمونه

هر کی که دستای سفید داره..*

 

اون که میگه دوسِت داره شاید

فردا رقیب و دشمنت باشه

خیال صید داره دستی که 

به سمت  تو هی دونه میپاشه....

 

فاصله میگیرم از آدم ها

میترسم از یه عده ی محدود

خوب و بد اینجا در همِ دختر

ای کاش حقِ انتخابی بود....


(ز. فرهادی)


* اشاره به داستان شنگول منگول


ت مثِ تکذیب آزادی

ترسیدن حتی از اسم ِ پلیس

ت مثِ تحقیر شی اما

بشنوی اعتراض وارد نیست.. 


پس بگیری تموم حرفاتو

زیر بار شکنجه و باتوم

ما جوونیمونو گم کردیم

پای  بی عدالتی هاتون.. 


تِ مثِ تو ، مثِ ترسی

که جهانمو تا جُنون میبرد

مثِ تقدیرِ ترسناکِ نسلی که

هی بلند میشد و زمین میخورد.. .


ت مثِ تقاص پس دادن 

دُرست وسطِ جوونیمون

بازیه بُرده رو دو سَر باختن 

بر خلافِ پیش بینیمون ...


 واسه این بغضِ توو گلو مونده

باید امشب یه فکرِ چاره کنم

با ترانه با همین سلاحِ سرد

باید امشب گلومو پاره کنم. ..


باید امشب بگم از نسلی

که چهل ساله نمیخنده

نسلِ پُر عقده ای که مفهوم

زندگی کردن و نمیفهمه.. .


از جوونِ  بی گناهی که

تا ابد به حبس محکومه

روسریتو بکش جلو دختر

   هیسس..اعتراض ممنوعه..


ت مثِ تو مث ترسی

که جهانمو تا جنون میبرد

مثِ تقدیر ترسناکِ نسلی که

هی بلند میشد و زمین میخورد.. 


ت مثِ تقاص پس دادن

درست وسطِ جوونیمون

بازیه برده رو دو سر باختن

برخلاف پیش بینیمون...


(ز. فرهادی) 


بهت حق میدم منو نشناسی

وقتی از کنارت رد میشم

وقتی تنهاییمو دوست دارم

وقتی  یه روزایی بد میشم..


اونقد رنجیدم ، محاله

دیگه بدترش سرم بیاد

من ضربه خوردم که حالم اینه 

حق بده از عشق بدم بیاد..


به من نگو مغرورِ بی احساس

نپرس چرا ساکت و سردم

شکست خوردم که ترسیدم

که اینجور عقب نشینی کردم..


شکست خوردم که با دیدن

هر عاشقانه ای توو خودم میرم

که صد ساله با خودم تنها

توو اتاقِ خوابم قرنطینم.. 


تو از حالِ من چی میدونی؟ 

این زخم مرحم نداره

سخته هیچ آدمی نتونه

رو قلبت تاثیر بزاره.. 


تو از حالِ من چی میدونی؟؟ 

تنهاییِ من یه تصمیمه

اِنقد به من نگو بی احساس

من عاشق شدم که حالم اینه.. 


(ز.فرهادی)




من دل شکسته تر از اونم 

بتونی بهم کمک کنی

قَدِ تنهاییم بلنده نمیتونی

پیرهنِ دیگه ای تنم کنی...


ازم گذشته که عاشق شم

اعتماد برام دردسر سازه

تکیه به هر کوهِ بلندی 

من و یادِ سقوط میندازه ..


وقتی دورو برت شلوغ بود

 با همه سَرِ تو جنگیدم

واقعیت نداشت رویاهام

یه عمره فقط خواب میدیدم...


راهی نمونده پیشِ رومون

واسه رسیدن دیگه دیره

این جاده ازهر طرف با تو

به سمت و سوی مرگ میره


هوای ِ شهریورهِ اینجا

اما هنوز تو یه فصلِ سردی

واسه نجاتِ من باید

از فرصت استفاده می کردی...


(ز.فرهادی)


فرقِ میونِ ما دو تا زیاده

واسه همین همیشه جنگ داریم

 اتاقمون یکی شده ولی با

همدیگه حرفِ مشترَک نداریم.. 

این خونه فرقی با قفس نداره 

جدایی تنها راهِ این رابطست

پرنده باشی حقت آزادیه

نه زندگی توو میله های قفس.. 


 وقتی خدا هک کرده  زن بودن و

رو جای جایِ سرزمینِ  تنت

یعنی  برات این حکم و تعیین کرد

" محدود شی .. به جرم زن بودنت... "


محدود شی کسی ندونه چرا

 از کوچه های بسته  ترس داری??

محدود شی...روی سرت به جای

 شالای رنگی.. پوشیه بزاری...


فرق میونِ  ما دو تا زیاده

من  در به در دنبالِ عطرای تند 

تو داد می زنی  توو گوشم هر بار

 لعنتی اون روسریتو سرت کن.. 


این خونه فرقی با قفس نداره

جدایی تنها راه این رابطست

پرنده باشی حقت آزادیه

نه زندگی توو میله های قفس. ..


(ز. فرهادی )


به احساسِ هر آدمی چنگ زدم

تا شاید از این درد خلاصم کنه

تا شاید بتونه برای یه شب

به آینده امیدوارم کنه..


هنوزم گُمم توو  بیست سالگیم

جهانم شده قدِ سر شونه هات

قرار بود رختِ سفید تن کنم

نه یک عمر مشکی بپوشم برات...


شبیه تو با من کسی خوب نیست

به عشق بازیام مثِ تو  تن بده

بهشتو بیاره توو آغوشِ من

یه دنیای دیگه نشونم بده...


تلافی  کنه بوسه های منو 

تنش امن باشه...شبیه یه کوه

به احساسِ هر آدمی چنگ زدم

نجاتم بده..گشتم...  اما نبود..


(ز.فرهادی)

غرورم بهم اجازه نداد

ازت عذر خواهی کنم

ببخش اگه با این حالِ بد

 باید تو رو  راهی کنم..


من فرق دارم با همه ،  شاید

واسه همین اینجور سَردم

هیچوقت شبیه دخترا با

عروسکام بازی نکردم...


محبت و یادم ندادن

هفت ساله بودم مادرم مُرد

یه سال نشد دیدم بابام 

بالا سرم  زن بابا آوورد...


هر روز جنگ و فحش و کینه

این خاطرات هر شب باهامه

فهمیدم از مشت و لگد که

جوابِ خوبی انتقامه...


ببخش اگه دستمو روی

نوازشِ تو مشت کردم

ببخش به خاطر غرورم

به زندگیمون پشت کردم...


(ز.فرهادی)


مامانی دخترت خیلی شِکاره
واسش قصه بخون غمباد داره
یه دنیا توو دلش حرفِ نگفته
لباش انگار بهم چن ساله قفله...
مامانی دخترت دلش بزرگه
ولی دورش پُر ِ شغال و گرگه
سزاوارش نبود بدی ببینه
 از آدم خوبا نامردی ببینه
که شکلِ باوراش از نو عوض شه
بفهمه هر کسی  میتونه بد شه
بفهمه هر زبونی زهر داره
قبولِ واقعیت درد داره...
قبول واقعیت مثه اینه
توو آتیش بت بگن بهشت همینه
که تبعیدی به این دنیای بی رحم
که کُلِ باوراتو گِل بگیرن
که بچت سقط شه اما نمیری
که توو سنِ کم آلزایمر بگیری
 بفهمی پایه ی خونت رو آبه 
که عشقت با یکی توو تختِخوابه....

میبینی؟؟؟ واقعیت درد داره
مامانی دخترت خیلی شِکاره... 

(ز.فرهادی)


تو تماشاچی شدی
وقتی منو غم دوره کرد
خودتو عقب کشوندی
تووی اون روزای سخت

با توام با خودِ تو 
هیشکی به جز منو تو نیست
حسِ تو هر چی که بود
اسمش ولی علاقه نیست..

تو یه بزدلی یه ترسو
که فقط حرف بلده
منم اون آدمی ام
که انتخابام غلطه...

باورامو خط زدی
ازم گرفتی هر چی بود
تو هُلم دادی و گرنه
این سقوط حتمی نبود...

(ز.فرهادی)

تو رو تنها گذاشتم با خودت تا

کنار بیای با هر کی که هستی

ولی تو بعدِ من به هیشکی جامو

ندادی و به هیشکی دل نبستی...


چقد سخته که عاقل باشی بینِ

یه دنیا حسِ خوبِ عاشقونه

چقد سخته که حرفات تووی نُطفه

خفه شه ، بغض شه ، پنهون بمونه...


تو بد کردی ولی من در جوابت

قفط بخشیدم و چیزی نگفتم

چه حرفا تووی قلبم چال کردم

ازت رنجیدمو  چیزی نگفتم....


ازت رنجیدمو بی اعتمادم

به هر کی مثه تو روی زمینه

تو تنهاییم و وسعت دادی اما

شاید حقِ من از دنیا همینه...


توجه کردنت دنیامو لرزوند

هنوز پس لرزه هاشو خاطرم هست

برو مردونگی کن ..باورم شه

یه جو مردونگی تووی تنت هست...


(ز.فرهادی)


من این بازی رو می بازم

ولی حالِ دلم خونه

یه کاری با دلم کردی

که برگشتی نمی مونه..


کدوم راهو خطا رفتم

که افتادم  توو  بیراهه 

میخوام رد شم از احساسم

دلم اما نمیزاره..


کنارم امن و آرومی

ولی پیشم نمی مونی

نبودت چیزِ خوبی نیست

تو اینو خوب میدونی...


یه حرفی پشت چشماته

که من  اونو نمیفهمم

واست مردونه جنگیدم

واست مردونه میجنگم..


عذابم میده تنهایی

بیا آرامش من باش

فراوون عاشقم کردی

فراوون عاشق من باش..


 (ز.فرهادی)

نمیدونم شاید تقدیرم اینه

که هر روز و شبم آشوب باشه

که هر شب جای گرمای لبِ تو

رو لبهام شیشه ی مشروب باشه..


نمیدونم شاید تقدیرم اینه

شاید باید از این احساس رد شم

شاید باید یه عمر و بی تو سَر کرد

شاید باید نبودت رو بلد شم...


میونِ جنگِ چشمای تو با من

یه سربازِ بدونِ  هفت تیرم

همیشه این منم که کم میارم

همیشه این منم که کُشته میشم..


جنون پشت شعرام دیدنی نیست

یه اعدامیِ پای چوبِ دارم

من اون شاعره ی پاپتی ام که

واسه چشمات ترانه ای ندارم...


(ز.فرهادی)


زود باور نباش

کم نزاشتم براش

اگه حرفی میزنه

چون دوستم نداشت..


زودباور نباش

میمردم براش

عشق ِ منو دید اما

فرقی واسش نداشت..


من براش میمردم

اما اون با یارش خوشحاله

حسِ امروزم 

با تو

تفاوت داره..


سرده این خونه 

هر شب تا صب بیدارم

سرد ِ  این خونه

برگرد

 دوسِت دارم...


شک نکن بهم

عشق تغییر میکنه  گاهی

به خودت میای , میبینی

کنارته ... ولی تنهایی..


پس نزن منو

اگه حتی خودخواهانست

انتخابم تویی و این

یه انتخاب ِ آگاهانست..


من براش میمردم 

اما اون با یارش خوشحاله

حسِ امروزم

 کنارت

تفاوت داره..


سرده  این خونه

هر شب تا صب بیدارم

سرده این خونه

دیوونه

دوسِت دارم..


(ز.فرهادی)

 

چند وقتیه نگاهم خستست

مثه یه مرده ی بی تحرکم

روز و شب هامو به من پس بده تا

همه بغضامو نریزم توو خودم..


زندگی کردن و یادم رفته

تووی دنیای خودم غرق شدم

چه بلایی به سرم آووردی

بعد ِ تو اینهمه نامرد شدم..؟؟


قلبِ آدما رو زود میشکنم

تووی روی زندگی واستادم

ترسم از سقوط کمرنگ شده

وقتی از چشمای تو افتادم...


چند وقتیه پُر از حادثه ام

حس و حالِ پُرِ بغضم کم نیست

اون منی که عاشقت بود یه روز

این منه خسته و افسردم نیست..


سعی کردم  که کنارم باشی

ولی هر لحظه ازم دوری تو

تَبِ دوس داشتنمو باور کن

بشکن این غرورِ پوشالی تو..


(ز.فرهادی)

هیشکی به فکرم نیست بعدِ تو

خستم از این دنیای بیهوده

سخته بفهمی دیگه عاشق نیست

اون که یه روزی عاشقت بوده..


هر شب همین ساعت توو این خونه 

دلتنگیامو کام میگیرم

به جای تو از ادمای شهر

بی وقفه انتقام میگیرم..


تو عادتم دادی به بد بودن

هر بار خوبیمو نمیدیدی

تغییر کردم با تو هر لحظه

اما منو حتی نفهمیدی..


من کار هر روزم شبا گریست

وقتی که میخندی به احساسم

بدون تو بعید میدونم

معنیه خوشبختی رو بشناسم..


(ز.فرهادی)

دقیقا  دُرست اینجا بود

رو همین تختِ بی حرکت

تو ازم سوال میکردی

من فقط سکوت میکردم..


از من عاشقونه پرسیدی

حاضری تا ابد زنم باشی؟؟

کافیه یه امشب و با من 

بیخیالِ کلِ دنیا  شی...


من فقط سکوت میکردم 

ردِ  دستات رو تنم  لغزید

عاشق ِ  سینه  چاکم  داشت 

دخترونگی هامو  می دزدید...


دخترونگی هامو  می دزدید

توله ماری که زود افعی شد

عشق ِ  پاکی که زود درگیر

یه جنونِ غیر شرعی  شد..


یه جنونِ  وحشیانه بینِ ما

تا خودِ صب حکمرانی کرد..

یه جَنین بزرگ شد اما

شرم دارم بهم  بگه مادر... 


( ز.فرهادی)


هنوزم یه وقتا دلم تنگته

واست شعر میگم تمومِ شبو

هنوزم کسی نیست خوبم کنه

بمون خوب کن حالِ این آدمو


هنوزم یه وقتا به یادت شبا

واسه قاب ِ عکست لالایی میگم

همه اتفاقای روزمرمو

میشینم واسه جای خالیت میگم


من از عمق شب با تو حرف میزنم

از این خونه ی بی تو زندون شده

از اون که یبارم نگفت با خودش 

که تکلیف من بعدِ اون چی شده


یه راهی نشونم بده تا بیام

همه جاده ها رو به بن بست بود

هنوزم همون عاشقِ سابقم

که از بوی عطر تنت مست بود.. 


یه جوری زمونه شکست قلبمو

که شک کردم این حکمته یا عذاب

همش خیره میشم به عکسای تو

به اون چشمای آبیه تووی قاب


بهم فرصت  با تو بودن بده

نزار از سرم فکرِ تو دور شه

نزار این منه خسته یک عمر به

جدایی از این عشق مجبور شه.. .


(ز.فرهادی)

  

     اگه دنیآ بشه رو سرم آوار

       یا تنها تکیه گاهم باشه دیوار..

       اگه گم شم توو یه تاریکی ِ محض

       یا نبض ِ زندگیمو بدم از دست ..

      اگه حالم خراب و زیر و رو شه ..

       اگه شب گریه هام از نو شرو شه ..

       اگه حتی بشم  تنها و بی کس ..

       دیگه عاشق نمیشم  من از این پس ..

             دیگه عاشق نمیشم   من از این پس  ..  


             (ز. فرهادی)


تصمیم

سرمای این خونه

عین  ِ خیالت نیست

میری  نمی مونی 

این اختیارت نیست...


میری  نمی مونی

قلب ِ تو مجبوره  

وقتی که احساست

از منطقت دوره ...


توام شبیه من

درگیر تشویشی

از مرز  این تصمیم

ناخواسته رد میشی...


چشماتو می بندی

رو هرچی بود و هست 

وقتی که این جاده 

تهش یه بیراهست... 


چشماتو میبندی 

آشوب تر می شم 

از حجم آغوشت

هی  دورتر می شم...


من بدتر از اینو 

توو زندگیم دیدم

بین  ِ خودم یا تو

من به "تو" حق میدم.. 


(ز.فرهادی)

سردم عینِ سردیه دی ماه ِ  شصت و نه

سردم  و نوزده شبه تا صبح بیدارم

روزِ میلادم به جای شمع رو کیکم

بیست و شیش تا دونه ى سیگار می زارم..

 

(زهرا فرهادی)


پ.ن: متولد نوزده  دی ماه شصت و نه ام و‌ به زودی بیست و شیش ساله میشمم




باور..


من عاشقت بودم

بی حد و اندازه 

جوری که این راز و 

هیشکی نمی دونست ..


صد بار با قلبم

بیهوده  جنگیدم 

صد بار جنگیدم 

ولی.. نمی تونست ..


من توو خودم هر شب 

حسامو  می کشتم 

رفتی که بعد از تو 

بی وقفه تنها شم ..


جوری شکستم که 

دنیا بهم فهموند 

باید یه وقتایی

خود خواه تر باشم ..


آشوبه حال ِ این

مغلوبه ِ  دیوونه

جوری شکستم که

هیشکی نمی دونه ..


آشوبه حال ِ این

دیوونه بعد از تو

رو باوراش اما 

می مونه بعد از تو ...


(زهرا فرهادی )


برای دیدن وبلاگ دیگر من روی لینک زیر کلیک کنید

www.black-nights.blogfa.com


ترس..

 بعد ِ تو هر خوابی 

 شکل ِ یه کابوسه

اینجا یکی هر شب 

عکساتو میبوسه...


بعد ِ تو تصویرم 

از عشق مبهم شد 

چیزی شبیه روح 

از کالبدم کم شد..


من ترس دارم از 

عشقای طوفانی

از این همه حس ِ 

 بی منطق و آنی....


از اینکه قلب من 

تنها تو رو میخواست

نجنگ با قلبم 

 سرباز ِ  بی احساس...


 (زهرا فرهادی)


برای دیدن وبلاگ دیگر من روی لینک زیر کلیک کنید

www.black-nights.blogfa.com


رویا ...

بزار لمست کنم شاید

بشه کابوس ، رویا شه 

شاید گرمای اغوشت 

بتونه مرهمم باشه 


منو توو بوسه غرقم کن 

نگو این حس پاکی نیست 

به جون دادن توو اغوشت 

به مردن هیچ باکی نیست 


نذار ارامش دستات 

از ابعاد تنم کم شه 

نذار دنیا بدون تو 

برام یک عمر ماتم شه ..


مثه مجنون عاشق باش 

منو با عشق راضی کن 

نگو این حس پاکی نیست 

با لیلات عشق بازی کن 


ببین انگار منه خسته 

میخوام از شوق تو پاشم 

بذار لمست کنم ... شاید 

بشه تنها کست باشم ...


(ترانه از زهرا )(1391/10/8)

خط خطی هایی قدیمی که هیچوقت کامل نشد


"ستاره" 

به کدوم ستاره وابسته شدی
که به پشت سر نگا نمیکنی؟؟؟
یکی اینجا دس تکون میده و تو
راتو می ری...اعتنا نمی کنی...

     
 راتو می ری و حواست به کسی
که داره جون میکنه بمونی نیست
خیلی سخته عاشق یکی بشی 
که میدونی عشقش اسمونی نیست..


"طعنه"

همینجا باید این عشقو تموم کرد 

هیمنجا که غرورم لطمه دیده 

همین حالا که ساکت بودناتم

مثه حرفات بوی طعنه میده


همینجا باید این عشقو تموم کرد 

به دستات اعتمادی نیست دیگه 

یه احساسی یه روزی بین ما بود 

یه حسی که گمونم نیست دیگه..



"از کجا"

سر چی ؟ از کجا دعوا شروع شد ؟؟

کی به اون یکی گفت : خــــیلی پستی ؟؟؟

سر چی کارمون رسید به جایی

که وایسادی جلوم ساکتو بستی ؟؟


(ز.فرهادی)



برای دیدن وبلاگ دیگر من روی لینک زیر کلیک کنید

www.black-nights.blogfa.com



"حس بد"

از تجاوز اینهمه بغض بیخِ گلوم

از سکوت اتاق بیزارم

من هزار ساله توو خودم حس ِ

یه جنین نه ماهرو دارم...


(ز.فرهادی)



"یه دختر"

تو ذهن  آدمای پست شاید

مثه یه گاو پیشونی سفیده

یه دختر که شبا با تن فروشی

داره خرج مامان باباشو میده...


(ز.فرهادی)



دو کوتاهی"نه " و "افسانه" از من ...




تو به لب های ترک خورده ی من خیمه زدی

من به تو گفتم "نه..."

و تو از غلظت نه گفتن من رنجیدی..

آن قَدَر تلخ نگاهم کردی

که هنوزم که هنوز 

در عذابم که چرا 

دل دیوانه ی من 

اینچنین پاسخ سردی به تمنای تو داد...


(ز.فرهادی)



با رفتنت 

نه تو فرهاد میمانی 

و نه من شیرین 

افسانه بودن سخت است 

بیخیال

برگرد...


 (ز.فرهادی)


یه چیزایی ...

یه چیزایی توو قلبم هست انگار

که دنیامو به تو مربوط کرده 

همون چیزی که حتی قلبمو به 

شکستن توو خودش محکوم کرده ..


یه چیزایی توو قلبم هست انگار

که میتونه شبیه راز باشه 

یه بغضی که تمومه ارزوشه

یه شب راه گلوم روش باز باشه...


برای من که رو مرز جنونم 

بیا قده یه شب دیوونگی کن 

نمی گم تا همیشه پیش من باش

با من  تنها  یه امشب ، زندگی کن 


یه جور ارامشی توو بودنت هست 

که وقتی نیستی ...عین اغتشاشه 

یه چیزایی توو قلبم هست انگار 

که میتونه شبیه "عشق "باشه ...


(ترانه از : زهرا )



بازیچه ....


سکوتم از سر ارامشم نیست 

یه وقتایی نشون خستگیمه 

همش میترسم از حس نبودت 

سکوتم از سر دلواپسیمه 



یه دنیایی توو اغوش تو داشتم 

که دنیای خدا رو تنگ می کرد 

یه وقتایی خدا هم ،از حسادت 

بااحساس دوتامون جنگ می کرد 


تو رفتی و تموم خاطراتت 

دارن تو لحظه هام تکرار میشن

نمی دونم چرا ؟ اما چشامم 

دارن با گریه هام بیمار میشن 


همش این بود، توو این بازیِ بیرحم

من و تو هر دو  بی تقصیر بودیم 

شکستیمو ولی زود یادمون رفت 

یه روز بازیچه ی تقدیر بودیم ...


(ترانه از: زهرا )

کافه...

شب اومد..ساعت من روی هشته 

جلو میزم یه فنجون و یه قهوست

همش دارم از احساسم می پرسم 

قراره امشب و یعنی یادش هست ؟


همه میزای کافه کیپه کیپن 

تموم پسرا با دافشونن 

یه عده ادمم دنبال فندک 

واسه سوزوندن سیگارشونن


اونا دل میدن و قلوه میگیرن 

منم اینور سرم تو بی کسیمه 

میدونم هر چی بدبختی میارم 

همش زیر سر اوستا کریمه 


نظافت چی همه میزا رو پاک کرد 

منم انگار دیگه قوم (قهوم )تموم شد 

گمونم ساعتم از هش گذشته 

نبودی امشبم بی تو حروم شد ... 


 (ز.فرهادی)(89/27/4)


کوتاهی های من ..

کوتاهی های من


ادکلن hermes ام را خالی میکنم 
بی فایدست ... 
انگار همه چیز 
بوی نبودنت را گرفته ....


 
سالهاست ..
که در فراوانی این همه واژه 
تنها سکوت 
تکیه کلامم شده است ...


شاگرد تنبل ها 
نگران جریمه هایشان نباشند 
خستگی هایم را امشب که بتکانم 
فردا مدرسه ها تعطیل اند ...


در دلم انگار کسی 
مرا شخم میزند هر شب
حالم عجیب بد است...


سقط رویاهات

مرگ باورهات

خون ماسیده

سقف نم دیده

مرگ با تیزی

هی اشک می ریزی...



شب زمستون و

نم نم بارون و 

این دل داغون و

 "تولدت باشه"...

یه شمع خاموش و 

هندزفری تو گوش و

سلوک داریوش و 

 "تولدت باشه"...



من مثه یه زن تنهای بی شوهر
سقط میکنم همه ارزوهامو
دل می کنم از بچه ای که قرار بود بیاد و 
عوض کنه همه دنیامو


استخوان هایم واترقیده اند 
بزرگتر شده ام ..
و منطقم 
که همانند قامتم قد کشیده 
چه بیرحمانانه احساساتم را مسخره میکند...


این روزها
بعض هایم را همانند قرص های اعصابم قورت میدهم 
خودمانیم 
تن پوش تنهایی هایم 
چقدر به تنم می اید ...


(ز. فرهادی)


اولین ترانم خیلی ساده ولی ته ته دلی

  باور نمیکنم که عشق
از پا دراورده منو
تنها به دوش میکشم
سنگینیه این دردمو

با رفتن اغوش تو
تنهایی همسایم شده
هم پای این روزای من
تنها فقط سایم شده.. 

وقتی تو پیشم نیستی
انگار دلم جای دیگست 
دنیای با تو بودنم
انگار یه دنیای دیگست

تمام سهم من ازت 
تنهایی و ترسیدنه 
سراغ آغوشتو از 
غریبه ها پرسیدنه 

تمام سهم من ازت 
گریه ی بی امونمه
هر چی شکست میخورم
از دل مهربونمه..