ت مثِ تکذیب آزادی

ترسیدن حتی از اسم ِ پلیس

ت مثِ تحقیر شی اما

بشنوی اعتراض وارد نیست.. 


پس بگیری تموم حرفاتو

زیر بار شکنجه و باتوم

ما جوونیمونو گم کردیم

پای  بی عدالتی هاتون.. 


تِ مثِ تو ، مثِ ترسی

که جهانمو تا جُنون میبرد

مثِ تقدیرِ ترسناکِ نسلی که

هی بلند میشد و زمین میخورد.. .


ت مثِ تقاص پس دادن 

دُرست وسطِ جوونیمون

بازیه بُرده رو دو سَر باختن 

بر خلافِ پیش بینیمون ...


 واسه این بغضِ توو گلو مونده

باید امشب یه فکرِ چاره کنم

با ترانه با همین سلاحِ سرد

باید امشب گلومو پاره کنم. ..


باید امشب بگم از نسلی

که چهل ساله نمیخنده

نسلِ پُر عقده ای که مفهوم

زندگی کردن و نمیفهمه.. .


از جوونِ  بی گناهی که

تا ابد به حبس محکومه

روسریتو بکش جلو دختر

   هیسس..اعتراض ممنوعه..


ت مثِ تو مث ترسی

که جهانمو تا جنون میبرد

مثِ تقدیر ترسناکِ نسلی که

هی بلند میشد و زمین میخورد.. 


ت مثِ تقاص پس دادن

درست وسطِ جوونیمون

بازیه برده رو دو سر باختن

برخلاف پیش بینیمون...


(ز. فرهادی) 


بهت حق میدم منو نشناسی

وقتی از کنارت رد میشم

وقتی تنهاییمو دوست دارم

وقتی  یه روزایی بد میشم..


اونقد رنجیدم ، محاله

دیگه بدترش سرم بیاد

من ضربه خوردم که حالم اینه 

حق بده از عشق بدم بیاد..


به من نگو مغرورِ بی احساس

نپرس چرا ساکت و سردم

شکست خوردم که ترسیدم

که اینجور عقب نشینی کردم..


شکست خوردم که با دیدن

هر عاشقانه ای توو خودم میرم

که صد ساله با خودم تنها

توو اتاقِ خوابم قرنطینم.. 


تو از حالِ من چی میدونی؟ 

این زخم مرحم نداره

سخته هیچ آدمی نتونه

رو قلبت تاثیر بزاره.. 


تو از حالِ من چی میدونی؟؟ 

تنهاییِ من یه تصمیمه

اِنقد به من نگو بی احساس

من عاشق شدم که حالم اینه.. 


(ز.فرهادی)