یه چیزایی ...

یه چیزایی توو قلبم هست انگار

که دنیامو به تو مربوط کرده 

همون چیزی که حتی قلبمو به 

شکستن توو خودش محکوم کرده ..


یه چیزایی توو قلبم هست انگار

که میتونه شبیه راز باشه 

یه بغضی که تمومه ارزوشه

یه شب راه گلوم روش باز باشه...


برای من که رو مرز جنونم 

بیا قده یه شب دیوونگی کن 

نمی گم تا همیشه پیش من باش

با من  تنها  یه امشب ، زندگی کن 


یه جور ارامشی توو بودنت هست 

که وقتی نیستی ...عین اغتشاشه 

یه چیزایی توو قلبم هست انگار 

که میتونه شبیه "عشق "باشه ...


(ترانه از : زهرا )



بازیچه ....


سکوتم از سر ارامشم نیست 

یه وقتایی نشون خستگیمه 

همش میترسم از حس نبودت 

سکوتم از سر دلواپسیمه 



یه دنیایی توو اغوش تو داشتم 

که دنیای خدا رو تنگ می کرد 

یه وقتایی خدا هم ،از حسادت 

بااحساس دوتامون جنگ می کرد 


تو رفتی و تموم خاطراتت 

دارن تو لحظه هام تکرار میشن

نمی دونم چرا ؟ اما چشامم 

دارن با گریه هام بیمار میشن 


همش این بود، توو این بازیِ بیرحم

من و تو هر دو  بی تقصیر بودیم 

شکستیمو ولی زود یادمون رفت 

یه روز بازیچه ی تقدیر بودیم ...


(ترانه از: زهرا )

کافه...

شب اومد..ساعت من روی هشته 

جلو میزم یه فنجون و یه قهوست

همش دارم از احساسم می پرسم 

قراره امشب و یعنی یادش هست ؟


همه میزای کافه کیپه کیپن 

تموم پسرا با دافشونن 

یه عده ادمم دنبال فندک 

واسه سوزوندن سیگارشونن


اونا دل میدن و قلوه میگیرن 

منم اینور سرم تو بی کسیمه 

میدونم هر چی بدبختی میارم 

همش زیر سر اوستا کریمه 


نظافت چی همه میزا رو پاک کرد 

منم انگار دیگه قوم (قهوم )تموم شد 

گمونم ساعتم از هش گذشته 

نبودی امشبم بی تو حروم شد ... 


 (ز.فرهادی)(89/27/4)